شاید این آخرین دوزاری تاریخ باشه که افتاده. گذاشتمش اینجا حالا حالاها هم نمیذارم بیفته.

شاید این آخرین دوزاری تاریخ باشه که افتاده. گذاشتمش اینجا حالا حالاها هم نمیذارم بیفته.

۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

دیوار

دراین چند روزه یک مناسبت مهمم داشتیم اونم فرو پاشی دیوار برلین بود. دیوار برلین رو آلمان شرقی ها برای قطع کردن ارتباط دو سوی شرق و غرب این دیوار از هم و جلوگیری از فرار شرقیها به غرب ساختن. دیوار سختی بود. هر از چندی بهسازی و محکمش هم میکردن. در طول سی سالی که این دیوار وجود داشت چند هزار نفر به روشهای مختلف از اون عبور کردن. چند صد نفر هم در این راه جونشون رو از دست دادن. خلاصه سی سال تمام مردم شرق این دیوار رو در یک زندان بزرگ بنام آلمان شرقی گیر انداخته بودن. مردم هم کاری از دستشون بر نمیومد. ولی روز به روز بر شوق مردم برای آزادی برای ارتباط با غرب دیوار برای شکستن حصار افزوده شد. و سرانجام یه روزی همون روزی که باید میومد تمام اون شور و شوق و خواست و عقده چندین ساله مانند انرژی که از یک بمب ازاد میشه خودش رو آزاد کرد. مردم رفتن به سمت دیوار و شد آنچه که باید میشد.هر تکه ای ازدیوار نصیب یکی شد برای یادگاری. برای این که بعدها خودشون و بچه هاشون به این تکه ها نگاه کنند و یادشون بمونه که باید حواسشون باشه.
 حواسشون باشه که آزادی چه در گرانبهاییه، که ارتباط چه چیز خوبیه، که خفقان بدترین چیزیه که میشه تصور کرد. مردم آلمان این گذشته هارو از یاد نمیبرن. همینه که الان سرآمدن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر