شاید این آخرین دوزاری تاریخ باشه که افتاده. گذاشتمش اینجا حالا حالاها هم نمیذارم بیفته.

شاید این آخرین دوزاری تاریخ باشه که افتاده. گذاشتمش اینجا حالا حالاها هم نمیذارم بیفته.

۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

ای جانم

  • دیدید سخنرانیش رو؟ خداییش ترکوندا! همه استکبار و ایادیش رو لوله کرده بود.
  • داشتم رانندگی میکردم که بی هوا رفتم میون زمین و آسمون. همه دنیا سرعت گیر(یا سرعت شکن به قول آقایون) نیست ولی هست ایران سرعت گیر هست ولی نیست!

۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

تازیانه بر سمیه

تازیانه های مرگ
برسر زمان

درمیان این هیاهوی بی امان
آه که این تازیانه ها که میزنی
ذره ای ز درد و رنج تو کم نخواهد کرد
که هیچ
کینه کاشته ای و نفرت
و زمان خرمن و درو نزدیک است
نزدیکتر از تک تک مولکولهای تازیانه با سلولهای او در زمان برخورد
و آن زمان زمان داشت گذشته است
 و درو خواهی کرد هر آن چه امروز تازیانه ایدی بد زمان
بغضهای فروخفته این همه
یک زمان برون جهد
سیل و آتشی به ره فتد
وای بر تو آن زمان
من دلم به حات ای تازیانه ای سوخت
چون که روزی از میان این بغض فرو خفته
آتشی بادی سیلی
و آن زمان من نتوانم و نخواهم که آتش و سیل و باد و خاک را فرو نشانم.

۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

توی ایمیل بود


یك تكه یخ را كه تا دمای ۵۰ - درجه سانتی گراد سرد شده بردارید و به آن گرما بدهید ، ابتدا هیچ اتفاقی رخ نمی دهد . این همه انرژی گرمایی صرف می شود ولی هیچ نتیجه ی قابل رویتی مشاهده نمی شود . ناگهان ، در دمای صفر درجه ، یخ ذوب و به آب تبدیل می شود . كار را ادامه بدهید . باز هم انرژی فراوانی صرف می شود بدون آنكه تغییری مشاهده گردد . تا اینكه وقتی به حدود ۱۰۰ درجه سانی گراد می رسیم ، حباب و بخار ایجاد می شود !برای دریافت مطالب مشابه اینجا را کلیک کنید

و نتیجه ؟

این احتمال وجود دارد كه ما انرژی زیادی را صرف كاری كنیم ، مثلا صرف یك پروژه ، یك شغل وحتی یك قالب یخ و با این وجود به نظرمان برسد كه هیچ نتیجه ای نگرفته ایم . اما در حقیقت انرژی ما دور از چشممان در حال ایجاد دگرگونی بوده است . كار خود را ادامه دهید و مطمئن باشید كه دگرگونی از راه خواهد رسید . این اصل را به خاطر بسپارید ، بی جهت دچار هراس نشوید و یاس را نیز به خود راه ندهید و بدانید كه : هیچ تلاشی ، بی نتیجه نمی ماند.آری باید امیدوار بود و به کمترین ناملایماتی که در تلاش های مان میبینیم ناامید نشویم.

اختلاص س ث

3000000000000
1-2 3 4 5 بذار ببینم درسته؟
بعله. 3000000000000تومان. معادل 30000000000000ریال که واحد پول رسمی کشور هست. سه هزار میلیارد تومان معادل سه میلایارد دلار اختلاس شده. واقعا پول زیادیه. زیاد. کجا؟ آمریکا؟ انگلیس؟ فرانسه؟ نه بابا همین ایران خودمون ببخشید خودشون. تازه مدیر عامل بانک توقع پاداش هم داره. حقشه واللا. نصف همین مبلغ رو به عنوان پاداش بدن بهش. تا بقیه هم تشویق بشن.
همین.

۱۳۹۰ شهریور ۱۸, جمعه

ویکند

همه دنیا تعطیلات دارن ما هم داریم. خیر سرمون این جمعه از بس که حوصلم سر رفت و نمیدونستم چکار کنم پاشدم رفتم سر کار.
راستی کجای دنیا مردمش تعطیلاتشون هم از سر بی کاری و بی برنامگی عین دیوونه ها پا میش میرن سر کار؟ یا کجای دنیا بعد از یه عمر خرخونی مجبوری از ساعت 6 صبح تا 4 بعد از ظهر بری سر کار تازه آقای ریییس توقع هم داشته باشه تا 5 وایسی و اگه جمعه ها هم نری از حقوقت کم کنه؟ تازه یک ساعت هم طول میکشه تا برس خونه. یعنی هوا تاریک میری هوا تاریک هم میای. بازم جای شکرش باقیه همین کار رو هم داریم. دلم میخواست صبح زود پاشم از خواب برم ورزش بعدش یه دوش و صبحانه دبش بعدش هم برم سر کار و عصر هم برم کنسرت مثلا ابی توی برج میلاد. شتر در خواب بیند پنبه دانه. این هم از ویکند ما.

۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه

لیبی

اینجا لیبی است. جلوگیری معترضان از کشته شدن نیروی اسیر شده قذافی. باید به آینده لیبی امیدواربود.

کاش آنها همش ماهواره نگاه میکردن

داستان داستان پسری است که میخواهد روح شود. میخواهد ببیند پدر و مادر و همسایه ها چه میکنند در غیاب او و از همه مهمتر در مورد او چگونه می اندیشند. سریالی پخش میشود از تلویزیون. بچه بیش فعال است. شبیه سازی میکند. خود را دار میزند تا روح شود.
آیا فکر می کرده که پدر و مادر و همسایه ها و همه در غیاب او جور دیگرند. طور دیگری فکر میکنند، یا فقط حس کنجکاوی اورا به این تفکرات کشانده است؟
ای کاش اصلا تلویزیون نداشتند. ای کاش همه اش ماهواره دیده بودند. ای کاش بجای صدا و سیمای ملی! فارسی وان و پی ام سی و جم و .... نگاه کرده بود. کاش کاش کاش

۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

بیچاره قذافی

این قذافی هم عجب سرنوشتی داشت و داره. یادمه توی اخبار خوندم که یه وقتی برای شرکت در یک اجلاس به فرانسه رفته بود. این بنده خدا از فرط ساده زیستی و علاقه به زندگی عشایری و قبیله ای هرجا میرفت چادر و دستکش هم همراش بود. از جمله توی این سفرشون به فرانسه. کلی خبرساز شد جریان چادر زدنش. مونده بودن کجا چادر این آقا رو توی شهر پاریس علم کنن. آخر هم با وساطت دولت فخیمه فرانس سیاه چادرهاش رو با معیت محافظای اکثرا سیاه چشمش در محوطه موزه لوور فکرکنم برپا کرد. من فکر کنم اگه اونجا میموند کلی میتونست درامد کسب کنه از بس که بازدید کننده می داشت. بگذریم. همین دولت فخیمه هم اولین دولتی بود که به نیروهای سرهنگ حمله کرد و آخر هم کله پاش کرد. بسوزه پدر این سیاست که چه بازیها که نمیکنه. حالا دیشب خبر اومد که قذافی فرار کرده از راه بیابان به نیجر و احتمالا بعدش هم به بورکینافاسو میره دیگه. حالا دیگه اونجا کلی جاهست برای برپاکردن چادرهاش. فقط این دفعه دیگه ازاون دخترای سیه چشم خوش قد و بالاش دیگه خبری نیست. جای اون دخترای ترگل ورگل آموزش دیدش هم نیروهای مزدور آفریقایی رو گرفتن. تا کی باشه خبر بیاد یکی از همین نیروها ترتیب جناب سرهنگ رو با یه گلوله داده و خلاص.
قابل توجه بشار و صالح و بعضیای دیگه....

۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

همین حالا بریم یه جای خوب ساکن بشیم

چی بگم واللا. به نظر شما اگه جزایر قشم و کیش و تنبها مال عربها بود پیشرفته تر نبودن؟ مردمش راضی تر نبودن؟
خداییش بیاین اصفهان و شیراز و تهران رو بکنید ولایت پارس.
خوزستان و ایلام و او نطرفها رو بدید به عراق. بوشهر و هرمزگان رو هم به امارات. خراسان و سیستان به افغانستان. آذربایجان رو به ترکیه شمال هم مستقل بشه بهتره. بتونیم یه مسافرت بریم اقلا. دست این روسها نیفته بهتره. اینا قباشون پشت و رو نداره. بعد ببین چی میشه. من که از همین الان بگم یا میرم امارات یا عراق. آذر بایجان هم بد نیست. خداییش افغانستان هم میشه یه کاریش کرد آیندش روشنه. ولی پارس؟ نههههههههه!

بیداری اسلامی به اسرائیل رسید

همین

۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه

پادشاه کفاره پرداز

در بین اخبار بسیار پر مغز و کاملا بی طرفانه صدا و سیما خبری نغز دیدم که خالی از لطف نیست اینجا بیارم(لحن گوینده رو دیگه خودتون تصور کنین!). خبر این بود که پادشاه عربستان به دلیل اشتباه کارشناسان عربستانی در اعلام روز عید فطر کفاره پانصد میلیارد تومانی مردم عربستان رو بر عهده میگیره. خبر همچنین اشاره کرد که چه جنجالی ایجاد شده به خاطر این اشتباه فاحش. شوخی که نیست برادر من. صحبت از روزه گرفتن مردم در یک روزیه که روزه تو اون روز حرامه. حالا من موندم دولت عربستان این کفاره رو به کی میده!
قربون ایران خودمون برم که هر چی عید جابجا بشه نه جنجالی ایجاد میشه نه کسی کفاره ای میده. بازم ناشکری کنین. چه کشور گل و بلبلی داریم!

۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

نه مادربزرگ . تو باید بری بهشت

یادم میاد خدابیامرز مادر بزرگ من نماز نمیخوند. روزه هم من ندیدم که بگیره. کلا آدم مذهبی نبود. از مذهب و دین فقط چهارتا قسم و یکی دوتا نفرین عربی بلد بود. اون موقعها برعکس من بود. البته من خیلی آدم مذهبی نبودما. نه. ولی فرایض دینیم رو سعی میکردم به جا بیارم. آخه مگه کیه که از بهشت با اون حوری و جوی عسلش بدش بیاد.یا اصلا کیه که دلش میخواد بره جهنم و قیر داغ بریزن توی حلقش و جاهای دیگش؟ ولی این مادر بزرگ خدابیامرز ما اصلا انگار دوست داشت تیشه به ریشه خودش بزنه. یا اصلا انگار دوست نداشت عسل بخوره. من خیلی دلم میخواست که باهاش صحبت کنم و به راه راست هدایتش بکنم. ولی هیچ وقت فرصت نشد یاشاید هم ترسیدم بخوام باهاش امر به معروف و نهی ازمنکر تمرین کنم. خلاصه مادر بزرگ فوت کرد. ولی باید اعتراف کنم که زمانی که اون فوت کرد دیگه من اون شور و شوق رو برای هدایت همه گمراهان ازدست داده بودم. الان دیگه مدتها از اون زمانها گذشته و دیگه من کمتر احساس کار درستی میکنم. نمیدونم فقط در مذهب ما اینجوریه یا پیروان همه مذاهب احساس میکنن که باید همه رو اونجوری بکنن که اونا دوست دارن. یا این که همه باید اون بلایی سرشون بیاد بعد از مرگ که اونا فکر میکنن میاد. راستش این خوبه که بخوایم همه خوشبخت بشن ولی این خوب نیست که بخوایم همه رو به زور خوشبخت کنیم. اصلا چرا هر کدوم از این مذهبها و دینها فکر میکنن که تنها پیروان اونها هستن که یه راست وارد بهشت میشن و بس. اصلا یه سوال: اصلا دینی و/یا مذهبی هست که وعده سر خرمن اون دنیا رو نده؟ تازه توی هرکدوم از این مذهبها و دینها خودشون هم کلی شاخه و فرقه وجود داره و کلی هم احساس کار درستی میکنن و برای خون بقیه شاخه ها و فرقه های همون دین خودشون هم تشنه هستن. خلاصه کلی دو چار مشکلات بودم. دیگه یواش یواش این احساس کاردرستی رو از دست دادم. الان دیگه خیلی وقته که تلاشی برای به راه  راست هدایت کردن دیگران ندارم. فکر میکنم کم کم خودم دارم به راه راست هدایت میشم. شاید هم تا الان شده باشم. اگه شده باشم باید دیگه کم کم برم و دیگران رو هم به راه راست هدایت کنم. خداحافظ.