شاید این آخرین دوزاری تاریخ باشه که افتاده. گذاشتمش اینجا حالا حالاها هم نمیذارم بیفته.

شاید این آخرین دوزاری تاریخ باشه که افتاده. گذاشتمش اینجا حالا حالاها هم نمیذارم بیفته.

۱۳۹۰ آبان ۹, دوشنبه

سنگ کلیه

خدا نسیب نکنه چند روز پیش یه دفعه پهلوم درد وحشتناکی گرفت. اولین باری بود که همچین دردی رو تجربه می کردم. با یکی از دوستام رفتیم بیمارستان. یکی از این بچه دکترا اود بالا سرم آزمایشی نوشت. بعد از ازمایش ادرار و خون چیزی مشخص نشد. آمپول مسکن هم تاثیری نداشت. این بار دیگه دکتر سرم وصل کرد و باز هم مسکن ولی افاقه نکرد که نکرد. کم کم دیگه دکتره نا امید شد و امپول پتیدین تجویز کرد( ظاهرا مخدره). اما من و دوستم که نا امید شده بودیم تصمیم گرفتیم به مطب متخصص بریم دیگه آخر شب بود ما هم آخرین بیمار آقای متخصص. توی مطبش دستگاه سونوگرافی داشت. بعد از سونوگرافی سنگی چیزی ندید و لی گفت که کلیت متورمه. پرسید بیمه تکمیلی دام یانه. من هم گفتم بله دارم. گفت می نویسم بستری بشی. گفتم شما هنوز تشخیص ندادید سنگه بوده هست افتاده . بخوابم که چی بشه. دراومده میگه حالا بخواب یه لوله وصل میکنیم به کلیت میکشیمش بیرون. تصمیم گرفتم فردا صبحش به یه شهر بزرگتر که 6-7 ساعت راه بود برم. به مسئولمون توی شرکت اس ام اس زدم که من حالم خوب نیست فردا نمیتونم بیام سر کار. احتمالا چند روزی هم طول میکشه. خلاصه بعد از رفتن و مراجعه به دکتر یک سنگ کوچیک دیده شد توی سونوگرافیم. ولی دکترا معتقد بودن اگه سنگی هم بوده افتاده. پس باید مایعات زیاد بخورم. بعد از دو سه روز دردم خو شدو برگشتم سر کار.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر